loading...
GAMER0012
.......

تیم گیمر0012 بازدید : 490 دوشنبه 10 تیر 1392 نظرات (0)

دزموند:

همیشه سری بازی های Assassins creed دو شخصیت اصلی داشته اند: ۱- که در زمان حال بود و بر روی وسیله مخصوص خوابیده بود و دوران اجدادش برگشته بود ( دزموند مایلز) ۲- آن شخصیتی که در آن دوران بود ( الطیر، اتزیو و به تازگی کانر!) البته در نسخه ی سوم داستان دزموند برای هیمشه تمام می شود!

دزموند مایلز متولد ۱۹۸۷ شخصیت ثابت و اصلی سری بازی Ac و یکی از نوادان گروه قسم خورده ی اساسین هست.
او در ابتدا توسط نیروهایی که داشت تحت استفاده دستگاهی درامد که به آن انیموس می گویند که توسط ابسترگو ساخته شده است. شرکت ابسترگو نسل جدید تمپلارها است.ابسترگو دزموند را ربود تا خاطرات جدش را از طریق DNA وی با استفاده از دستگاه انیموس بازخوانی کند تا محل Piece Of Eden را پیدا کنند.
دزموند با کمک نیروهای حشاشین از ابسترگو فرار کرد تا خاطرات نیای دیگری از خود اتزیو ادیتوره دی فرنزه را مرور کند اما نکته ای که دزموند و دیگران از او متعجب شدند این بود که وی هنگام مرور خاطرات توانایی های نیاکانش به او میرسد و سریعتر از حد نرمال راه هایی که یک فرد معمولی برای اساسین شدن اموزش مبییند و تحت اموزش های سنگین قرار میگرید .برای راحتی با استفاده از مرور خاطرات جدش به وسیله ی انیموس به دست می آورد.
دزموند در پرورشگاهی که مخفی گاه اساسین ها در صحرا بود دنیا امد جایی که حدود ۳۰ نفر فقط در انجا زندگی می کردند شهری شبیه به مصیاف جایی که اساسین ها در آنجا آموزش های لازم را میبینند.دزموند توسط سرپرستان خود سرخورده شده بود و به آنها سوء ظن پیدا کرده بود، در نهایت۱۶ سالگی مکان زندگیش را ترک کرد و تصمیم گرفت به دیدن دنیا برود. بعدها دزموند به لوسی استیلمن توضیح داد که از اینکه سرپرستان خود را بدون هیچ توضیحی ترک کرده متاسف است وی میگفت هر چه قدر دور تر میشد بیشتر دلواپس آنها میشود چون آنها سرپرست وی بودند.بعد از ترک کردن مخفیگاهش او برای ۹ سال خودش را قائم کرد درست زمانی که هیچ پرونده ای از خود به جا نگذاشته بود او به طور اتفاقی متصدی بار (میخانه چی-ساقی)میشود که اینکار او باعث میشود تمپلارها او را پیدا کنند چرا که دزموند هیچ وقت از نام واقعی خود استفاده نباید میکرد اما چگونه وی ربوده شد؟
او به خاطر گواهی نامه موتور سیکلت از اثر انگشت خود استفاده کرد و توسط ازمایشگاه ابسترگو ربوده شد.
در سپتامبر ۲۰۱۲ دزموند مایلز توسط سازمان ابسترگو ربوده میشود سازمانی که وابسته تمپلار ها بود تا از وی در دستگاه به نام انیموس استفاده شود.
دستگاهی که میتوانست از ژن های دزموند خاطرات جدش را بازخوانی کند.بار اول وارن ویدیچ قصد بازخوانی اطلاعات دزموند را داشت که نتوانست چون ذهن دزموند در برابر آنان مقاومت می کرد و خود را بیشتر از متصدی بار نمی دانست(باورش نمیشد که اساسین است).ویدیچ دزموند را تهدید کرد که اگر به مقاومتش ادامه دهد او را به کما فرو میبرند تا کار خودشان را پیش ببرند و اگر کار خود را تمام کردند دزموند را رها کنند تا بمیرد. دزموند قبول کرد تا به آنها کمک کند.

دزموند موفق شده بود که خاطرات جدش را الطائر ابن لااحد(اساسین بین جنگ سوم صلیبی) را کاوش کند.وی تمام مدت تحت مراقبت وارن ویدیچ بود.با این حال، در هنگام شب وی میتوانست از محیطی که درونش بود جستجو کند.دسترسی به کامپیوتر انیموس و بعد از آن خواندن ایمیلها،دزدیدن خودکار وارن ویدیچ و دسترسی به کامپیوتر شخصی دکتر ویدیچ.
در بین ایمیل ها دزموند مطالبی در مورد نمونه ۱۶ پیدا کرد.گفته شده بود ۱۶ به خاطر استفاده شدید وی زیر دستگاه انیموس وی به bleeding effect مبتلا و دیوانه شده و دست به خودکشی زده.بعد ها دزموند از لوسی استیلمن درباره ی خانواده ی خودش پرسید که لوسی جوابی برای او نداشت.در قسمت پایانی بازی دزموند به bleeding effect دچار می شود.وی یکی از توانایی های جدش الطائر که دید عقابی بود بدون استفاده از انیموس دست میابد.بعد از مشاهده شدن نقشه ی کره ی زمین در بازی و نشان دادن قسمت هایی poe دزموند از انیموس بیدار میشود ،در همین حین ۳ مرد پشت شیشه( توضیح:گمان میشود که مرد وسطی که نسبت به بقیه اندام بزرگتری و سر کچلی داشت alan rikkin رئیس سازمان ابسترگو باشد)از لوسی و ویدیچ میخواهد که لحظاتی دست از کار بردارند و برای کاری از آنجا خارج شوند.دزموند در این لحظه با دید عقابی که از نیای خود به ارث رسیده بود از آن استفاده میکند وی ویدیچ را قرمز(دشمن) و لوسی را آبی(خودی) میبیند.و بعد از خروج آن دو دزموند الفباهای تصویری بسیاری را در کف و دیوارهای سالن و اتاق خود مشاهده میکند،این ها نشانه هایی بود که ۱۶ با خون خودش برای دزموند کشیده بود تا پیغامش را به وی برساند.
در شروع Ac2 دزموند در آزمایشگاه ابسترگو نگه داشته شده است که ناگهان لوسی میرسد.بر روی لباس لوسی لکه های خونی دیده میشود وی سریعا از دزموند درخواست میکند که به وارد انموس شود،قبل از اینکه ابسترگو بداند چه هدفی در سر لوسی است.دزموند قبول میکند و وارد میشود، در این لحظه تولد اتزیو ادیتوره دی فرنزه نمایش داده میشود،نیای دزموند و نمونه ۱۶٫بلافاصله بعد از مشاهده این صحنه دزموند از انیموس خارج میشود و با لوسی از ابسترگو فرار میکنند.
دو اساسین فراری ماموران امنیتی را از سر راه برمیرداند تا اینکه به در آسانسور میرسند که به رمز عبور احتیاج دارد،لوسی رمز را به خاطر نمیاورد، دزموند با دید عقابی توانست اثر انگشتی را که بر روی عددها هک شده ببیند و بعد از یکی دوبار امتحان از این مرحله هم گذشتند(لوسی از دزموند پرسید که چه طور تونستی؟ و دزموند هم به او گفت نمیدونم شانسی بود).دزموند و لوسی به پارکینگ ابسترگو میرسند و از انجا به سمت مخفیگاه لوسی فرار میکنند.
در ادامه دزموند با همکیش خود در مخفیگاه لوسی آشنا میشود شان هیستینگز (Shaun Hastings ) و ربکا کرین(Rebecca Crane ) کسانی که سالهاست با لوسی کار میکنند.آنها توانسته بودند انیموس ۲ را بسازند.
لوسی با کمک bleeding effect که وارد دزموند شده بود خیلی راحت تر توانست استفاده از دید عقابی و مهارت های گشت زدن (بالا رفتن-پریدن-دویدن و…)را به وی یاد دهد.
دزموند بار دیگر تحت تاثیر bleeding effect قرار گرفت اما اینبار توانایی به او اضافه نشد،وی در به خاطرات الطائر سفر کرد،نیای دزموند در بندر عکا بود وی با ماریا(Maria Thorpe)دیده شد و گواه از نیای دیگری از دزموند میداد.
فردا آن روز دزموند برای آژمایش های دوباره به انیموس برگشت،او به اتفاقی که دیشب برایش افتاد کم توجهی کرد و به همکیشان خود حرفی درباره ی آن نزد.در ادامه دزموند با اتزیو به ۱۴۹۲ سفر میکند،سالی رودریگو بورجیا پاپ الکساندر ششم شده است.دزموند بعد از مبارزه با رودریگو staff of eden و piece of eden را به دست میاورد.وی با ترکیب آن دو در زیر واتیکان دروازه ای را باز میکند که the vault نامیده میشود.اتزیو درون the vault با Minerva صحبت میکند،مینروا از اتزیو میخواهد که به حرفهایش گوش دهد و به وی میگوید که تو وسیله ای هستی برای ارتباط من با دیگری،در پایان مینروا اسم دزموند را میبرد که تعجب همگان حتی اتزیو را برمی انگیزد.دزموند بلافاصله دز انیموس خارج میشود و متوجه حمله ی تمپلار ها به مخفیگاه خود میشود.بعد از خروج فوری از انیموس لوسی hidden blade را به دزموند میدهد و از او میخواهد که مبارزه کند.دزموند بعد از سر راه برداشتن تمپلارها دکتر ویدیچ را مشاهده میکند ولی فرصت مبارزه با او را پیدا نمیکند دزموند با دیگر یاران خود از مهلکه جان سالم به در میبرند و به طرف شمال فرار میکنند.
از توانایی های دزموند می شود به :
مراحل اولیه ای که دزموند که برای اساسین شدن باید در کودکی میدید درون او فروکش کرده بودند.بعد از یک هفته استفاده از خاطرات الطائر دزموند دچار bleeding effect شد و سپس توانایی جدش را که دید عقابی بود به ارث بود.بعد از آن شروع به بازخوانی خاطرات اتزیو کرد که او هم نیای دیگرش بود و خیلی زود توانایی های استفاده از سلاح ها و گشت زدن(پریدن-فرار کردن-دویدن-قایم شدن و..)را پیدا کرد.بعد از مدت کوتاهی در حمله ی تمپلار ها به وی،دزموند به خوبی از آنچه که آموزش دیده بود به نحو فوق العاده ای استفاده کرد.

 

 

اتزیو:

 

اتزیو در یک خانواده اشرفی متولد شد و تا زمانی که به سن هفده سالگی نرسید خبر نداشت که خانواده اش عضو فرقه ی اساسین

 ها هستند . پس از این که شوالیه های معبد پدر و برادر اتزیو را دستگیر و در میدان اصلی شهر فلورانس اعدام کردند اتزیو متوجه شد

 که پدرش جزو اساسین های معروف بوده . اتزیو برای گرفتن انتقام پدرش به دنبال شوالیه های معبد می رود و یکی یکی آن ها  را 

می کشد . اما در عین حال موفق می شود برگه های کتابچه رمز الطائر را که سالها گم شده بود از سراسر ایتالیا جمع آوری کند .

همچنین برای رسیدن به رده های بالای شوالیه های معبد که همگی در پست های اصلی حکومتی نفوز کرده بودند اتزیو مجبور

می شود متحد های زیادی در شهر های مختلف ایتالیا برای خودش جمع کند و در نهایت شهر هایی مانند رم و فلورانس و ونیز را

از چنگ شوالیه های معبد در بیاورد . اتزیو در سال های پایانی عمرش تصمیم می گیرد با سفر به جاهایی اساسین ها فعال بودند

تاریخ گم شده ی فرقه ی اساسین را جمع آوری و مکتوب کند . برای این کار به مصیاف سوریه می رود که قرن ها قبل مخفیگاه

اساسین ها و رهبرشان الطائر بوده است . در مصیاف کتاب خانهای پیدا می کند که باز کردنش نیاز به پنج کلید خاص دارد .

اتزیو برای یافتن کلید های مصیاف به قسطنطنیه می رود و اساسین های این شهر را به قدرت می رساند . در نهایت پس از باز کردن

کتابخانه متوجه می شود که کتابخانه جایی است که الطائر مرده و در واقع محل اختفای سیب عدن است . اتزیو تصمیم می گیرد

سیب عدی و چاقو های مخفیش را همان جا رها کند و خودش را باز نشسته میکند . اتزیو در سن 65 سالگی زمانی که به همراه

همسرش سوفیا و دو فرزندش فلاویا و مارچلو به فلورانس سفر کرده بود به خاطر سکته ی قلبی می میرد . آخرین فعالیت مهم

اتزیو آموزش {شائو جون} یک اساسین اهل چین است . اتزیو در طول زندگی اش جای سه مخفیگاه مردم تمدن باستان را پیدا

می کند و تنها کسی است که از وجود دزموند در سال 2012 با خبر است . در پایان بازی {مکاشفات} اتزیو سعی می کند با دزموند

صحبت کند اما چون نمی داند کیست و کجاست موفق نمی شود .

 

و الطیر:

 

الطائر پسر عمر بن الاحد است که در سوریه متولد شده است . پدر او جزو فرقه ی اساسین بود اما به خاطر خیانت یکی از دوستانش

به نام احمد دستگیر و جلوی چشم های الطائر 11 ساله اعدام می شود. احمد که نمی تواند این موضوع را تحمل کند نزد الطائر اعتراف

می کند و سپس خودش را می کشد . الطائر نوجوان نزد المعم می رود و به همراه عباس پسر احمد زیر نظر المعلم آموزش های لازم

اساسین ها را می بیند . الطائر تلاش می کند به عباس حقیقت را راجع به پدرش بگوید اما عباس از پذیرفتن این که پدرش یک خائن

بود سر باز می زند و نفرت عمیقی نسبت به الطائر پیدا می کند .

الطائر در سن 24 سالگی به مقام استادی می رسد و پس از این که متوجه می شود مرشدش یعنی المعلم از اصول اساسین

دور شده و قصد دارد با پیدا کردن تکه های عدن قدرت را به دست بگیرد با او رو در رو می شود و المعلم را می کشد . پس از کشته

شدن المعلم به دست الطائر عده ی زیادی از اساسین علیه او بر می خیزند اما در نهایت الطائر را به عنوان مرشد و رهبر اساسین

می پذیرند . با این حال اختلاف نظر های بین الطائر و عباس هر روز شدت می گیرد .

مدتی بعد از مرگ المعلم الطائر در گیر نبردی با شوالیه های معبد در قبرس می شود . در این نبرد برای دومین بار با زنی به نام ماریا

ملاقات می کند که دشمن خونی اوست . پس از شکست دادن ماریا برای بار دوم به او می گوید که چطور شوالیه ها معبد اهداف

شیطانی دارند . از آن پس ماریا با الطائر همراه می شود و در نهایت با هم ازدواج می کنند . در سنین پیری الطائر دوباره به مصیاف

و مقر اساسین باز می گردد اما عباس که رهبر اساسین هاست و هنوز از الطائر نفرت دارد ماریا را جلوی چشم های الطائر می کشد .

این اتفاق الطائر را در هم می شکند . الطائر در پایان عمرش کتابخانه ای درست می کند که قرار است دانش مخفی شده در آن

کفه ی نبرد علیه شوالیه های معبد را به نفع اساسین ها سنگین کند . اما وقتی اتزیو کتابخانه را کشف می کند متوجه می شود

آن جا در واقع محل مرگ الطائر است و جایی است که سیب عدن را در آن جا مخفی کرده است .

امیدوارم خوشتون اومده باشه

منبع/-gamer0012

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
برای سفارش تبلیغات و اسپانسر شدن لطفا ایمیل بدین: majazia@yahoo.com به امید روزی که گیمر0012بهترین سایت گیم بشود.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به کدام موضوع در سایت بیشتر پرداخته شود؟
    فروشگاه بازی
    •                                                                   

    پشتیبانی سایت

    دوستان گرامی در صورت داشتن سوال ، آنرا در بخش نظرات یکی از پست ها مطرح کنید
    برای دریافت پاسخ سوال خود به همان بخشی که سوال خود را مطرح کردید مراجعه کنید .
    تمام سعیمون رو می کنیم در کمتر از 24 ساعت جواب سوالتون رو بدیم ، پس خواهشا تا سر 24 ساعت صبر کنید.


    سامن گیم

    آمار سایت
  • کل مطالب : 331
  • کل نظرات : 101
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 85
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 242
  • باردید دیروز : 279
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,965
  • بازدید ماه : 7,043
  • بازدید سال : 36,335
  • بازدید کلی : 293,880
  • کدهای اختصاصی

    ابزار وبلاگ

    ابزار وبمستر

    ابزار نظر سنجی

    فــور ابــزار

    ســون تــاک

    تبلیغات
    سامن گیم
    Ride To Hell Retribution
    Ride To Hell Retribution

    ۴۵,۰۰۰ ریال
    Company of Heroes 2
    Company of Heroes 2

    ۸۰,۰۰۰ ریال
    Deadpool
    Deadpool

    ۶۵,۰۰۰ ریال
    Slender
    Slender

    ۴۵,۰۰۰ ریال
     Assassin's Creed Brotherhood
    Assassin's Creed Brotherhood

    ۴۵,۰۰۰ ریال
    Deadpool
    Deadpool

    ۶۰,۰۰۰ ریال
    MotoGP 13
    MotoGP 13

    ۴۵,۰۰۰ ریال
    L.A. Noire The Complete Edition
    L.A. Noire The Complete Edition

    ۹۰,۰۰۰ ریال